ساعت یک و دو دقیقه ی بامداد ، اینجا دویچلند است و به قول نامجوی خاکِ بر سر (!) :
حافظه خود کلانتر جان است
بر سرت بشکند هوار شود
مثل زندان ژان وال ژان است …
چون که به قول اویِ خاکِ بر سر :
عشق همیشه در مراجعه است …
سلام...چشماتون خوشگل میبینه.....
قربونت عزیزم
چه اسم خوشگلی
عشقامان از این مراجعه....
اوهوم …
عشق صیدی ست که تیرت به خطا هم برودلذتش کنج دلت تا به ابد خواند ماند....سعدی جانمان
چقد خوب بود مرسی از شما زین پس باید به جای گوش دادن این نامجوی خاک بر سر سعدی بخونم
عشق باشد
سلام...
چشماتون خوشگل میبینه.....
قربونت عزیزم
چه اسم خوشگلی
عشق
امان از این مراجعه....
اوهوم …
عشق صیدی ست که تیرت به خطا هم برود

لذتش کنج دلت تا به ابد خواند ماند....
سعدی جانمان
چقد خوب بود
مرسی از شما 

زین پس باید به جای گوش دادن این نامجوی خاک بر سر سعدی بخونم
عشق باشد