دیشب رسما یک جسد بودم . زودتر از موعد پریدم روی تخت و تا اومدم که بخوابم پنگوئن هم پرید رو تخت و گفت : امروز به لورا ( مربی مهدش ) گفتم : تو بلدی به فارسی تا ده بشمری ؟! و اونم گفته نه ! بعد من براش تا ده شمردم .
تو خواب و بیداری یادم اومد که چند روز پیش با دوستش و مامانش رفته بودیم باغ وحش که مامان دوستش گفت : میدونی دخترت داره به بچه ی من فارسی یاد میده ؟! خندیدم و گفتم : نه . گفت مثلا بهش گفته تو فارسی به Eis میگن .. بعد یکم صبر کرد و گفت بَس .. بِست … !! گفتم بستنی . گفت : آررره . گفتم : خوبه از چیزایی که دوست داره هم شروع کرده :) بعد مامانش گفت : به منم یاد داده . من اون روز رفته بودم دنبال بچه ام که پنگوئن شما اومده و به من گفته : تو میدونی تو فارسی به nein چی میگن ؟ و بعد با یک لهجه ای گفت که بهم گفته : نع !! دوباره خندیدم . بعد گفت من ازش پرسیدم تو فارسی به ja چی میگن ؟ یکم فکر کرده و گفته : نمیدونم … باید بیشتر یاد بگیرم :))) بعد به من گفت : حالا ja به فارسی چی میشه ؟ گفتم اوووم .. بله ، آره ، درسته .. بعد گفت : آها پس چون چند تا کلمه هست یادش نمونده .
یعنی نه تنها به بچه ها و مربی ها ، بلکه به والدین بچه ها هم رحم نکرده !
بعد هم یاد اون جک افتادم که طرف بچه اش رو میذاره مهد توی یک کشور دیگه و وقتی برمیگرده دنبالش میبینه تمام مهد دارن به زبان مادری اون بچه صحبت میکنن !
به پنگوئن در حالیکه نصف بیشترم خواب بود گفتم : مامان لورا و بقیه لازم نیست فارسی یاد بگیرن ! گفت : نع .. لورا گفته فارسی دوست دارم …
سلام
چقدر دختر شیرینی دارید. آدم دلش میخواد قورتش بده
فدات بشم عزیزم لطف داری
من رسما عاشقش شدم
لطف داری عزیزم
الهی بگردممم
❤️
خیلی خوبه این دختره زیبا و با مزه
نظر پریسا عالی بود
لطف داری عزیزم
وااای عاشقشم که تنهایی داره کاخ سفید رو حسینیه میکنه
ما اصلا هدف مون از مهاجرت همین بود
سلام
میخواستم همون جوک را بگم که خودتون گفتین پس من نمیگم