موسیقی متن این روزها

یکی از آپشن هایی که دوست داشتم دنیا داشت این بود که کلمه ها همراه خودشان موسیقی پخش می کردند.  یا بعضی نوشته ها موسیقی حال و روز نگارنده شون رو می نواختند.  اگر این طور بود همراه این کلمه ها آهنگ"icimdeki Duman" پخش می شد.  آهنگی که مطلقا نمی فهمم چی می گوید و زحمت گوگل کردنش را هم به خودم ندادم اما به شکل عجیب و غریبی انگار همه اش را می فهمم. با گمانه زنی ها و تخیلات خودم و حسی که از آهنگ گرفتم می گویم که خواننده در وضعیت تعلیق است.  درباره ی جزییات بیشترش هم هیچ ایده ای ندارم اما می توانم آن را بگذارم موسیقی متن زندگی ام در این روزها.  برای من یکی که تعلیق از جمله احساسات ناخوشایندی است که می توانم تجربه کنم.  تعلیق و انتظار می توانند زندگی من را از کار بیندازند و نمی دانم بقیه چطور با این قبیل شرایط کنار می آیند.  خب البته که زندگی خودش یک مفهوم تعلیقی است که تو میان تولد و مرگ در حال سقوطی و از فردایت هم خبر نداری و به نظر من تا همین جا کافی است.  اینکه در حال سقوط باز هم در شرایط تعلیق قرار بگیری عادلانه نیست.  عادلانه؟! پوووف از چی حرف می زنم نصفه شبی؟! 

خب آن آهنگ مذکور شاید از زبان عاشقی که در انتظار است و یا کسی که وضعیت رابطه اش را نمی داند یا کسی که وسط زمین و آسمان رها شده و همه اینها خیلی غم انگیز است.  زندگی من هم این روزها وسط همین آسمان و زمین است.  بلاخره یا با سر می خورم زمین و یا بلاخره اوج می گیرم و من از تصور هزارباره ی هر دوی این امکانات خسته شدم.  اینقدر که دلم می خواهد همه ی روز را بخوابم و همه ی شب را نیز. اما شرایط تعلیق هر دقیقه بیدار و هشیار نگهت می دارد تا با گوشت و پوست و استخوان انتظار را بکشی و لحظه لحظه سقوطت را حس کنی.بله  همینقدر بی رحم. 

نظرات 1 + ارسال نظر

انتظار انقدر برای من استرس زاست که چرخ زندگی ام را به لَنگی می اندازد.

میخام یک حقیقتی رو به تو گفته باشم. دوست داشتم این نوشته ات را زمانی که در تاریکی مطلع، در میان باغ نشسته بودم می خواندم.

جایی در دل کوهستان. یک لیوان چای و یک اتش و یک لپ تاپ.

باور کن وقتی Adele گوش می کنم همین حس تو را دارم. زبان دلش را می فهم. خوب هم میفهمم.

مرسی ازین حقیقتی که گفتیامیدوارم توی اون شرایط قرار بگیری حالا این چیزمیزای منم خوندی که چه بهتر
اوهوم ادلم از هموناس که میگم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد