کپی برابر اصل

موضوع این است که من درست متوجه نشدم از چه زمانی اما دیدم که پنگوئنم به طنازی هرچه تمام تر دست هایش را در هوا می چرخاند . درست نفهمیدم از کی یکی از دست هایش را می برد بالا و می چرخاند و آن یکی پایین در انتظار می ماند و وقتی نوبتش شد ، می رود بالا و این چنین موج وار می رقصد.  درست نفهمیدم از کی ایستاده می رقصد.  اما دیشب در یک دورهمی خانوادگی دیدم که می ایستد و کمرش را راست و چپ می کند و دستهایش را همزمان یکی یکی در هوا می چرخاند و بعد راه می رود و به گوشه ی دیگری می رود و دوباره همان کارها و به زیباترین و کامل ترین شکلی که یک کودک یک سال و دو ماهه می تواند ، می رقصد. حضار فیلم میگیرند و برایش دست می زنند و می شنوم صدایی را که می گوید : 

-مثل مامانش می رقصه. 

این را پدرش هم گفته بود.  روزی از شعف گفت : 

-یکی بودی ، دوتا شدید.  تو نمیدونی این روزا چقد خوشحالم...

من هم مثل همه ی والدین دنیا که از بودن کودکشان در مرکز توجه لذت می برند ، محظوظ بودم اما هنوز به این فکر می کردم که این طنازی ها را کی یاد گرفته؟ خوب یادم هست هرزمان انرژی ام افت می کند آهنگی می گذارم و خودم را می سپارم به دست آن اما یادم نبود که دوتا چشم سیاه در حال ضبط رفتار و منش من هستند. درواقع احساس می کنم او در همه حال حاضر و ناظر زندگی من است .  به خاطر می آورم وقتی من و پدرش با هم حرف می زنیم او به دقت به ما نگاه می کند و وقتی می خندیم تلاش می کند به زور با ما بخندد:وقتی من آشپزی می کنم با دقت نگاهم میکند.  وقتی کتاب می خوانم.  وقتی لم داده ام روی مبل و تلاش می کنم به چیزی فکر نکنم.  او در همه ی این ساعتها با دقت من را می پاید و الگو برمیدارد و نمود بیرونی اش هم حالا رقصیدن عجیب و غریبش است زمانی که هنوز چندماهی از راه افتادنش نمی گذرد. یا سایر رفتارهای کپی شده ای که از سر شیطنت از رفتار ما می کند و با زبان بی زبانی اش می گوید که من یکی می شوم مثل خود شما ، نمی شوم آن چیزی که دوست دارید بشوم یا می خواهید به من تلقینش کنید بلکه می شوم همان چیزی که در شما می بینم.  شاید باورتان نشود اما می شوم آن کاری که چون به خلوت می روید می کنید. 

به خودم عمیق تر نگاه می کند. چقدر می خواهم یک نفر مثل خودم را تحویل دنیا بدهم؟ 

نظرات 1 + ارسال نظر
لیمو 11 خرداد 1401 ساعت 21:19 https://lemonn.blogsky.com/

من که هیچوقت از رقصیدن خسته نمیشم کاش بچه ی منم به خودم شبیه باشه پس
پی نوشت: جا داره از قول فرهاد دریا برای پنگوئن بخونم گردش چشم سیاه تو خوشم می آید...

لیمو بچه ها به شکل عجیبی از مادر و پدراشون الگو میگیرین و شبیه اونا میشن . استثنا هم نداره
قربونت برم عزیزم برای این لطف بی کرانت

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد