روز خاکستری

آن زمانها که سرم از تغییرات هورمونی و این چیزا در نمی آمد هروقت مثل حالا میشدم فکر می کردم قرار است یک اتفاق بد بیفتد.  یعنی می نشستم منتظر تا اتفاق بده بیفتد و بعد از چندباری که نه اتفاق بدی افتاد نه اتفاق خوبی ، فهمیدم این ربطی به آن ندارد.  

در این شهر ما هم کافی است تا دو قطره باران بیاید تا تمام سیستم حمل و نقل از کار بیفتد.  هرروز خدا یا به خاطر تصادفات ساده ، یا ساخت و سازهای همیشگی تقاطع های غیر همسطح و خطوط مترو ، یک نقطه ی شهر درگیر ترافیک است .  امروز ، هم پروژه ی جدید تقاطعی غیر همسطح به پستم خورد و هم باران و هم تغییرات هورمونی و این شد که یک ساعت و چهل دقیقه ای که در ترافیک مانده بودم برایم مثل زهر هلاهل بود . به خودم فحش می دادم که چرا سه هفته است یوگا نکردم و چرا آن کار را قبول نکردم و چرا آن سال برای تحصیل اقدام نکردم و چرا وقتی شونزده سالم بود با آن دختره ی بی خاصیت دعوا نکردم و چرا دیروز توی سوپ پنگوئنم جعفری نریختم!!  همانطور که من در حال خالی شدن از خودم بودم و به تمام بودن خودم و همه ی موجودات شک کرده بودم راننده ی پراید جلویی یک شیشه ی یک لیتری نوشابه که پر از آب بود را از شیشه ی کنار دستش بیرون آورد و آبهایش را خالی کرد روی شیشه ی مقابلش و بعد هم برف پاک را روشن کرد! و این چنین شیشه های ماشینش تمیز شدند. خلاقیت را می یینید؟! من که تا پیش از این اخم هایم به خاطر همه ی کوتاهی های زندگی ام درهم بود خنده ام گرفت.  بعد ماشین کناری ام که یک شاسی بلند بود صدای ضبطش را زیاد کرد. من که یک شاسی کوتاه مفلوک بودم خودم را چپ و راست کردم تا بلاخره راننده ی شاسی بلند را دیدم.  او هم در همان نگاه اول نه گذاشت و نه برداشت و با اشاراتی عجیب و غریب گفت که شماره اش را بنویسم! واقعا شرم آور بود اما من باز هم خنده ام گرفت. من البته هنوز در قهقهرای چراها گیر بودم که رسیدم به سوپری محل مان.  رفتم و مختصر خریدم را کردم و وقتی کارتم را دادم سوپری محل مان گفت:  9156 دیگه؟! دراینجا بود که واقعا سعی کردم جلوی خنده ام را بگیرم و گفتم:  شما رمز کارت همه رو احفظ اید؟ و او هم گفت :کمابیش! 

می دانید اینها خیلی خنده دار است . باران هم که می بارد و ظاهرا همه چیز آرام است اما من هنوز هم منتظر یک اتفاق بد هستم و وجود خالی شده ام با هیچ کوفتی پر نمی شود. 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد