چه ثمر از این جماعت

دو روز است که یک هورمون آنتی سوشیالی درم ترشح شده و می دانید هورمونها با واقعیت های دنیا در تضادند و به همین علت از دو روز پیش تا دوشنبه ی هفته بعد هرشب مهمانی دعوتم.  واقعا خیلی وضعیت خنده داری است.  دیشب قیافه ام را که شکل برج زهرمار بود برداشتم و رفتم مهمانی.  مادرم یک دیگ آش پخته بود برای مهمانان چون استعداد عجیبی در آش رشته پختن دارد. وقتی میخواست سر دیگ را بردارد همه ی ما را جمع کرد و گفت:  ببینید روش چی نوشته؟!  خدایا ما رو میگی سوسمارو میگی! بعد هم با یک ابهتی سر دیگ را برداشت و من از هر طرف خودم را چرخاندم هیچی ندیدم اما مادرم یهو گفت:. بیا، نوشته علی! حالا شما فکر میکنید توی مجلسی که روی آش رشته اش نوشته علی چه اتفاقی می افتد؟ میم و شین و زال و سین و مابقی می ریزند وسط و تا مرز خودکشی خودشان را بالا و پایین می کنند و من چون خیلی آنتی سوشیال شده بودم همه را مشتی لمپن می دیدم و خیلی حالم گرفته بود.  اما وقتی توی زندگی ات روی زمین کج هم برقصی! یک روز هم که بخواهی بروی توی قیافه بقیه تمام رزومه ات را می آورند جلوی چشمت و نمی گذارند بنشینی سر جایت. 

امروز سرم یک حال عجیبی داشت.  درحالیکه احساس می کردم سرم چندین کیلو سنگین شده و تویش صداهای درهمی است از سامی بیگی که میگوید:  من اینجوری نبودم! و یا یکی دیگر که میگوید: تو همانی که رگ خواب مرا میدانی و یک سری سرو صداهای دیگر، دلم می خواست آن را از تنم جدا کنم و بندازم یک گوشه ای . شاید هم علتش ضربه ی سهمگینی است که چهارشنبه به سرم خورد وقتی میخواستم سوار ماشین بشوم و به جایش با سر رفتم توی بدنه ی ماشین!  هرچی هست با آنتی سوشیالی ام ترکیب شده و حاصلش چیز بیخودی و غیرقابل تحملی شده. در حال حاضر دلم میخواهد تا اطلاع ثانوی کرکره ها را بکشم پایین و هیچ کسی را نبینم و صدای هیچ کسی را نشنوم و مجبور به معاشرت با هیچ کسی هم نباشم. ولی خب زندگی هنوز خوشگلیاشو داره و ما تا دوشنبه هرشب در جوار عده ای سوشیالی نوش می کنیم! 

پی اس:  می گویم قیمت یورو تا کجا می خواهد برود بالا ؟ ما که به هیچ جایمان نیست چون شاعر می گوید 

هرکه در این بزم مقرب تر است

جام بلا بیشترش می دهیم !