تنها نه روز مانده به بهار جدید و ما ...

شاید برای همه اینطور نباشد اما من گاهی دلم می خواهد مسئولیت همه چیز با من نباشد . وقتی بچه دار شدم دلم می خواست آن نود و نه درصد مسئولیتی  که فقط و فقط مال من است را بندازم گردن یکی . انصافا یکی بود که تا جایی که می توانست کمک می کرد ولی آخر سر هم خیلی چیزها فقط مال من بود . حالا هم دلم می خواهد بخشی از این مسئولیت را بدهم به یکی و از این یکی ها توی زندگی ام زیاد هستند ولی آخرش هم خیلی کارها را باید خودم بکنم . کار که هیچی . خیلی از نگرانی ها و دلشوره ها و دغدغه ها فقط مال من است . می دانید وطن جایی نیست که شما در آن با خودتان بگویید "کاش این بچه اینجا به دنیا نمی آمد" . من توی این روزها بارها به تصمیمم برای بچه دار شدن شک کردم . بارها فکر کردم اگر اتفاقی برای من بیفتد تکلیف او چه می شود و هزار بار فکر کردم اینجا شبیه هر خاک مرده ای هست به جز وطن . 

خیلی دلم می خواهد فکر کنم هر اتفاقی یک دلیلی دارد و بعد بگویم دلیل این روزهای گزنده این است که من هر دقیقه بین انتخابِ سخت" وا دادن" و "قوی ماندن" ، قوی ماندن را انتخاب کنم و مسئولیت پذیر باشم و منتظر بمانم و یک چیزهایی که خودم هم اسمش را درست و دقیق نمی دانم را در خودم تقویت کنم . 

با همه ی اینها زمان برایم دیر می گذرد . نه که چون در خانه ام و این حرفها . من از آن دسته آدمهام که با تنهایی ام کیف می کنم و بلدم چطور با خودم کنار بیایم . اما زمان با شنیدن خبرهای بد ( بد که نه ، فاجعه ) ، با دیدن این نسل کشی واقعی ، با دیدن این همه دروغ و شیادی حتی اندازه ی لاکپشت هم سرعت ندارد . من از آن دسته آدمهام که همیشه می گفتم مشکل از خود ماست . همیشه سر کلاسهایم مقابل یک عده جوان می ایستادم و می گفتم : همه چیز را گردن دولت و مملکت نندازید . خودتان چکار کردید که از همه طلبکارید . حالا یک نگاه به دولت هند می اندازم که چطور همین فاجعه ی انسانی را کنترل کرد و به این خراب خانه که چطور جان یک عده را گرفتند دستشان . زمان درست عین پتک هر لحظه می کوبد بر سرم با این فکرها . 

من البته مثل خیلی ها فکر نمی کنم که " این روزها هم میگذرند " . بله زمان در هر صورت می گذرد . اما نگاه کنید که این گذر زمان چه اثری روی شما و تجربه هایتان می گذارد . نگاه کنید که عمر شما چطور توی این خاک می گذرد و تمام می شود . این روزها هم مثل تمام سالهای پربار ما می گذرد و اثرش افسردگی و حال خراب و بی انگیزگی و ناامیدی توی وجود ماست . بله می گذرد نوابغ ! این روزها هم می گذرد اما مطمئنم که با این روند روز خوشی در کار نیست . این فقط روزهای بد هستند که پشت سر هم می آیند و می گذرند . 

کاری ندارم جز اینکه هرروز دعا کنم آن اتفاق قشنگ بیفتد . 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد