شبها تا وقتی بتونم نگاهش می کنم . توی تاریکی میتونم انگشتای کوچیک و لپ های سفیدشو تحسین کنم . صبحها تا وقتی بتونم نگاهش می کنم. به موهای طلایی اش و مژه هاش و فکر می کنم هیچ کس تا ابد نمی تواند اینطوری که من عاشقش هستم و ستایشش می کنم دوستش داشته باشد . بعد عاشق خودم می شوم طوری که هیچ وقت اینقدر خودم را دوست نداشتم. هرچه باشد این زیبای بی عیب و نقص بخشی از من است که جدا شده . شیرین ترین و باصفا ترین بخش ام .

نظرات 1 + ارسال نظر
سارا 18 فروردین 1399 ساعت 10:44

جانه

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد