شبها تا وقتی بتونم نگاهش می کنم . توی تاریکی میتونم انگشتای کوچیک و لپ های سفیدشو تحسین کنم . صبحها تا وقتی بتونم نگاهش می کنم. به موهای طلایی اش و مژه هاش و فکر می کنم هیچ کس تا ابد نمی تواند اینطوری که من عاشقش هستم و ستایشش می کنم دوستش داشته باشد . بعد عاشق خودم می شوم طوری که هیچ وقت اینقدر خودم را دوست نداشتم. هرچه باشد این زیبای بی عیب و نقص بخشی از من است که جدا شده . شیرین ترین و باصفا ترین بخش ام .
جانه