هرروزش را باید نوشت

یک جورهایی اینقدر خوشحالم که بعضی وقتها می ایستم و با خودم می گویم : نکند مُردم ! اما می دانم نمردم  . حدس بعدی ام این است که حتما خوابم . یکی می زنم روی پاهایم و هیچ اتفاقی نمی افتد . مدتهاست دارم با خودم کلنجار میروم و سفت و سخت برنامه ی شخصی ام را پیاده می کنم و حالا دارم نتیجه اش را می بینم که فراتر از تصورم است . حالا اینکه به ثمر نشستن تلاشهایم مصادف شده با این حال و هوای خوش هم خودش چیز میمون و مبارکی است . 

حالا خدا هم یک موهبتی به ما داده و آن شامه ی قوی است . یک جوری قوی که تمایز آدمها و مکان ها و اشیا برایم بیشتر با بوهایشان است . پنگوئنم این روزها بوی دختر بچه های دو ساله ی تابستانی را می دهد که البته هیچ دختر بچه ی دوساله ای در تابستان برایم این بو را نمی داد! یا شاید هم همه ی دخترهای دو ساله تابستان که می شود این بو را می دهند و من که از تمام عالم فقط بچه ی خودم را دوست دارم و با هیچ بچه ی دیگری نمی توانم ارتباط برقرار کنم دچار این توهم شدم . آخ چه توضیحات بیهوده ای دادم ! خلاصه خیلی می ترسم که سال دیگر این بو را ندهد چون سال پیش نمی داد ! و اینقدر خوشایندم هست که روزی هزار بار مثل گربه ها خودم را می مالم بهش و او هم که بدش نمی آید دل به دلم می دهد . پوست لطیفش با پیراهن های خنک و این بوی تابستانی پدیده ی دل انگیز این روزهایم است .  

و بعد می رسم به رنگ ها . برایش یک بسته مداد شمعی خریدم و او با سرعت شگرفی هرروز دفتر نقاشی اش را رنگ می کند و چون نمی داند باید چکار کند هرجایش را یک رنگی می کند و به نظر من این صفحات هرکدام رنگین کمان های زیبایی هستند . با رنگ زرد که رنگ مورد علاقه اش است خم می شود روی دفترش و بعد نور خورشید با موهای طلایی اش ترکیب درخوری می شود و یک طیف طلایی درست می شود . من با دقت تمام رنگ هایش را از هم تفکیک می کنم و دلم می خواست دوربین عکاسی ای داشتم با قدرتِ چشم هایم که بعدها نشانش بدهم که چقدر برایم زیبا و دلفریب بود . در حقش کوتاهی کردم که این روزهایش را ثبت نکردم . چون تاب ندارد یک دقیقه جلوی دوربین بایستد و اساسا خسته ام می کند ! 

خلاصه در ترکیب رنگ ها و بوها غوطه می خورم و یک طوری احساس خوشحالی می کنم که هر لحظه می ترسم یک نفر از خواب بیدارم کند ! 

پی اس شماره ی یک : هرچه تلاش کردم ناطور دشت نشد آن چیزی که باید می‌شد و افتاده توی پاتختی ام و خاک می خورد اما به جای آن ویرجینیا وولف دقیقا همان چیزی است که باید باشد . 

پی اس شماره ی دو : زندگی آب تنی کردن در حوضچه ی “اکنون” است .