برای غنچه ام

برای اونی که دستاشو تو هوا می چرخونه و پاهاشو سرِ وقت می بره بالا و میزنه زمین و کمرشو به وقتش یه وری می کنه و بعد میاد که من دستشو بگیرم و اون بچرخه دورِ خودش بلند بلند میگم :

قربون اون رقص خوشگلت برم من :)

و می میرم براش و نمی دونم آدم چقدر مگه میتونه برای یکی بمیره و هنوز زنده باشه ...