به قشنگی و شفافی و زیبایی صحنه ای که آل پاچینو در آن رستوران به آن دختری پیشنهاد رقص می دهد ، به آن غریزه در آن رقص ، به آن شور در آن حرکات که خودجوش در بهترین حالتشان بودند و به همه ی آن فیلم نیاز داشتم برای بازسازی خودم از این چند روز .
امروز یک واژه ی آلمانی دیدم که البته خیلی هم آلمانی نیست و در انگلیسی هم هست . Spontaneität را می گویم . به معنی چیزی که در لحظه رخ می دهد و برایش برنامه ریزی نکردی . کلمه ی قشنگی است . تمام فیلم این کلمه توی سرم دور می زد . زندگی به لحظه هایی پر از این کلمه نیاز دارد .