in your world

یک نفر یک جا پرسیده ساعت چنده ؟ و یکی در جوابش گفته : نه و پنگوئن من این مکالمه را شنیده . حالا هرکس می پرسد : ساعت چنده ؟ او بلند می گوید : نه . 

می خندم و میگویم : زندگی ما هم شبیه شبکه بی بی سی شده با قیافه ی تو توی تلویزیون . بذار ببینیم در دنیای این پنگوئن ساعت چنده ؟ پنگوئنم به سرعت می گوید : نه . می گویم : توی دنیای این که همیشه ساعت نهِ ، در دنیای تو ساعت چنده ؟ می گوید : ده و بیست دقیقه . به ساعت خودمان نگاه میکنم که هفت و چهل دقیقه است و با خودم فکر می کنم مقطع جذابی را تجربه می کنیم . شناوریم در زمان . اینشتین اگر بود می توانست از ما کیسِ قابل فهمی برای نظریه ی نسبیت زمانش بسازد ! 


پی اس : با این پیکِ صدهزارم که ما داریم تجربه می‌کنیم اگه سفارت می‌خواد همچنان به تعطیلیش ادامه بده و یا به روال سابقش برنگرده لااقل این ممنوعیت پروازها رو برداره یا اون قانونِ “هرکی از ایران میاد باید چهارده روز بره تو قرنطینه” رو. چون امثال ما حتی حاضرن هر ماه هفده میلیون تومن بدن ازونجا برن قطر ، از قطر بیان تهران و از تهران برن هر شهری که خونوادشون هستن و همین مسیرو برگردن که فقط سه چهار روز کنار هم باشن .