این پسره پارسال توی کلاس زبان به مدت یک ترم باهام بود . ما رو به زور عضو یک گروهی کردن که مدیرش این بود که شماره ی منو ازونجا داشت و بعدم اومد اینستاگرام پیدام کرد و خلاصه یه فاز خواهرم خواهرم برداشته ! سن ؟ بیست سال !! سنِ من ؟! سی و یک ساله ، متاهل و صاحاب یک بچه ! می خوام بگم نمی دونم اینا چی میزنن ولی واقعا جالب ان . هر مدت یک بار هم میاد پیغام میده حال و احوالم رو می پرسه . امروز اومده بعد از حال و احوالپرسی و جوابهای سربالای من میگه : حالت انگار خوب نیست ! چیزی شده ؟! 

اصن این پرسشِ " چیزی شده " یه جوریه یا من یه جوری میبینمش ؟! خلاصه اصلا نمی دونم اینو باید کجای دلم بذارمش !! 

پی اس : وبلاگ قبلی ام پرشین بلاگ بود که چون آنچه آنجا نوشتم را دوست دارم پیوندش کردم . متاسفانه نسخه ی پشتیبان وبلاگ های قبلیم در بلاگفا را نمیتوانم باز کنم و نمیدونم چرا ؟! با اینکه اونها رو خیلی بیشتر دوست دارم .