هرروز صبح که بیدار می شوم و شب که میخواهم بخوابم و در میانه ی روز هم چندین بار صفحه های خبرگزاری ها را چک می کنم . من منتظرم یک خبر خوبم اما تنها چیزی که عایدم می شود سلسله ی خبرهای بد است که در این خاک تمامی هم ندارند : وضعیت فلان استان ها قرمز ، وضعیت بعضی جاها قهوه ای هم هست حتی ! قتل های ناموسی پشت سر هم رخ می دهند و خبرشان جوری نشر می شود انگار که ساده ترین اتفاق جهان است . فلان قاضی را گرفتند که هزار تا جرم و جنایت در پرونده اش هست . کسی باورش می شود ؟ قاضی که خودش باید مجرم را بشناسد مجرم است . ترامپ فلان حرف مفت را زده . دلار همچنان بالا می رود . آآآآآخ نمی دانم ما چطور دوام آوردیم زیر این آوار خبرهای بد . ما چطور زنده ایم اصلا ؟! و هرشب با خودم عهد می کنم که دیگر هیچ خبری را چک نکنم و فردا دوباره چک می کنم . فقط چون یک امید کوفتی توی وجودم هست که این بار که این صفحه را باز می کنم یک خبر خوب می خوانم . خبری مثل اینکه : حالا می توانید به زندگی سابق تان بازگردید ...