این پست سراسر ناله است

درست وقتی من در روزهای اوج ام هستم از در و دیوار خبرهای خوب و اتفاقات زیبا می شنوم . سفارت آلمان در ایران امروز خودش رو راحت کرد و طی اعلامیه ای گفت که تا اطلاع ثانوی تعطیله . به روندی که توش هر دو هفته یک بار میومد و تاریخِ تعطیلیش رو تمدید می کرد خاتمه داد و خیال خودش و همه رو راحت کرد . علتش هم وضعیت بحرانی کرونا در ایرانه . متاسفم که حتی در این روزها هم باید از بی مسئولیتی و بی تدبیری مقامات این کشور ضربه بخورم . به نظرم همین خبر برای این روزهای من کافی بود اما همسر من در دادن استرس و فشار روانی به من از هیچ عملی کوتاهی نمی کنه . مثلا دیروز گفت اینجا استخرا رو باز کردن و منم شاید رفتم . راستش یه جوری گفت که فکر کردم داره به موضوع فکر می کنه و اصلا جدی نیست . من البته بهش گفتم که این کارو نکنه . شب  چندین بار بهش زنگ زدم و جواب نداد.  بلاخره بعد از دو ساعت زنگ زد و گفت : گفتم که میرم استخر !! و کلی هم با خودش خوشحال و خوش انرژی بود . برق سه فاز از سرم پرید و هنوز هم برنگشته . لازم به توضیح نیست که من اینجا در چه وضعیتِ قرنطینه و کوفت و زهرماری هستم و چه فشارهای روحی و روانی روم هست و همه ی اینها رو دارم تحمل میکنم کهزندگی و وضعیتمون در اونجا ( که صددرصد متکی به همسرمه ) درست پیش بره و در این وضعیت انتظار رفتارهای عاقلانه تری رو دارم همونطور که خودم در اینجا به خاطر بودن بچه مراعات خیلی چیزها رو میکنم که اگر تنها بودم حتی بهشون فکر هم نمی کردم . 

خلاصه خیلی خط خطی ام و هرچی از صبح نشستم و سعی کردم خودمو و پی ام اس و همه ی این مشکلات تخمی رو کنترل کنم نشد و الان قابلیت این رو دارم که بنشینم و اینقدر گریه کنم که بمیرم .