-چند روزی هست که اینجا هوا به شدت پاییزیه . ابری و گاهی نم باران و نسبتا خنک . چیزی که از اوایل تیرماهِ اینجا کاملا بعیده . باورم نمیشه که چیزی به پاییز نمونده و ما هنوز اینجاییم و اون هنوز اونجا . امروز گفت که توی شرکتشون یک اطلاعیه گذاشتند که هرکس تصمیم داره تعطیلات تابستانی رو به خارج از اتحادیه اروپا سفر کنه باید حتما بعدش چهارده روز بره توی قرنطینه و این چهارده روز هم از مرخصی اش حساب میشه . این درست درحالیکه بود که ما شب قبل داشتیم حساب کتاب می کردیم که یک جوری این وضعیت رو دور بزنیم و حتی برای دوسه روز هم که شده بیاد اینجا . بیشتر برای تولد پنگوئنم . من هیچ برنامه ای برای تولدش نداشتم . راستش دلم می خواست حالا که پدرش نیست خودمون دوتا با هم تنها باشیم اما چند روز پیش خواهرم گفت که اِلا و بِلا ما میخوایم براش تولد بگیریم و خلاصه منو انداخت توی یک برنامه ی اجباری . میدونم دل توی دلِ پدرش نیست که بیاد اما چیزی که میدونم اینه که اگر واقع بینانه نگاه کنیم فعلا امکانش نیست و نمیدونم کی امکانش میشه . چند روز پیش بهش گفتم با این وضعی که پیش اومده سفارت حالا حالاها باز نمیکنه و هیچ معلوم نیست ما کی بتونیم بیایم . زد که اگه دو سه ماه دیگه درست شد که هیچی وگرنه من برمیگردم . نمیدونم چند درصد این حرفش واقعیت داشت . هرچی جلوتر میریم میبینم پتانسیل این رو دارم که بیشتر صبر کنم اما ادامه ی زندگیم اینجا نباشه و احساس می کنم این درست ترین تصمیم زندگیمه . 

-می خوام یه چیزی بگم که نشون بده چقدر دکتر لازم ام .

باید هفته ی پیش سه شنبه می رفتم دکتر اما پولش رو نریختم و نرفتم . منشی اش زنگ زد و گفت میتونم سه شنبه ی بعد سر همون ساعت برم و پولش رو قبلش بریزم و بهش خبر بدم . حالا موضوع پولش نیست . موضوع اینه که تا جایی که یادمه مطلبش کلا دومتر در یک متر بود و ما می نشستیم توی صورتِ هم و من وِر وِر حرف می زدم و او هم یک چیزهایی می نوشت . تمایلی ندارم بروم در این فاصله ی کسی ! یک همچین وسواسی گرفتم که به هیچ بنی بشری ( حتی خودم !) اعتماد ندارم ! 

-دیشب بلاخره تونستم فیلم " جهان با من برقص" رو ببینم . بلاخره به این خاطر که طی سه شب متوالی ، هرشب به لطف پنگوئنم فقط تونستم بخشی اش رو ببینم و بلاخره دیشب تموم شد . یک جورایی فیلم دیدن ام مثل کتاب خوندن شده . هروقت میتونم میبینم و هروقت نمیتونم قطعش میکنم و دوباره که میتونم ادامه اش رو میبینم . فیلمی بود که بعد از مدت ها دلم میخواست برم سینما و ببینمش که نشد و قرنطینه شروع شد . فیلم دوست داشتنی و لطیفی است . توصیه اش می کنم .