دیشب یک فیلم دیدم که اسمش هم یادم نیست ! تو یکی از شبکه های ماهواره ای بود و منم که دیدم بد نیست دنبالش کردم . داستان ازینجا شروع شد که یک کارگردانی توی هتل با یک دختر تن فروش قرار میگذاره اما ازش می‌خواد که باهم برم شام بخورند و وقتی برمیگردند ازش می پرسه : توی زندگیت دوس داری چیکار کنی ؟ دختره میگه : همیشه دوست داشتم بازیگر بشم اما پدر و مادرم مسخره ام میکردن . مرده بهش میگه : 

من بهت ده هزار دلار میدم . برو دنبال رویات و فقط با کسی بخواب که باهاش حس خوبی داری . 

دختره که فکر میکنه همه ی داستان شوخیه میگه : این شبیه یک معجزه اس و وقتی مقابل روانشناس اش نشسته از قول ادری هپبورن میگه : 

من به رنگ صورتی باور دارم . باور دارم خنده بهترین سوزاننده ی کالریه . من به بوسیدن باور دارم . بوسیدن بسیار . من باور دارم وقتی که همه چیز اشتباه از آب درمیاد قوی باشم . باور دارم که دختران شاد زیباترین دختران هستند . باور دارم که فردا روز دیگری است و من به معجزه ایمان دارم . من به معجزه ایمان دارم .