همه چیز مثل سابقه . روزهای بیدار می شوم و میبینم کنار خوابیده . شبها تا دیروقت بیداریم و با دوستامون معاشرت می‌کنیم . عصرها میشینیم توی ماشین و بیرون قدم می زنیم . روزها تا ساعت ده خوابیم . 

انگار نه انگار یک فاصله ی هفت ماهه داشتیم و توی این هفت ماه دنیا کن فیکون شده و من هم فکر می‌کنم همه ی این مدت یک خواب طولانی بد بود و حالا بیدار شدم .