حالا شما فک کن بعد از هشت ماه دوستانتونو ببینید . بگید و بخندید و بزنید بره جایی که غم نباشه! بعد صاحاب مجلس قفلی بزنه و آهنگ “هزار و یک شب” و بگذاره !! قفلی ها ! 


بعد وقتی همه رسیدن به جایی که غم نیست بنده راه و اشتباهی رفتم و رسیدم به جایی که فقط غم بود و دیگر هیچ و برای اولین بار در این شرایط مثل ابر بهار گریه کردم . برای اولین بار توی جمع ... 

هرکار کردم نتونستم خودمو کنترل کنم . 

چون سخت ترین روز دنیاست امروز .