پنگوئنم وقتی انتظار داره چیزی رو از کسی بشنوه و نمی شنوه میگه : 

صدات نمیاد !!

مثلا امشب که با لگوها خونه ساخت و من فقط براش دست زدم گفت : 

صدات نمیاد ! 

گفتم : آفرین این قشنگترین و با صفاترین خونه ایه که دیدم . بعد یک لبخند رضایت آمیز نشست روی صورتش :)


پی نوشت : در واقع اگه بهم رو بدن از همین اتفاقات ساده ی ظاهرا بی اهمیت میتونم یک کتاب هم بنویسم !