یک گوشی بلک بری داشتم که هیچ کاری باهاش نمیتونستم بکنم ولی براش می مردم . این آخریا فکر می کردم باید اسمش شاهرخ باشه . فکر میکردم شاهرخ ها ازاین مردا هستن که هیچ کاری برات نمیکنن و حتی محض رضای خدا یه بارم دوستت دارم نمیاد رو لباشون ولی تو هی دلت میخواد کنارشون باشی !
عکس هایی که با این گوشیم گرفتم با دوربین نیکون D3200 نتونستم بگیرم . میخوام بگم همه چیز به دل آدمه . این ظواهر بیرونی هیچ اهمیتی نداره . چیزی که مهمه رو با چشم سر نمیشه دید .
- آن روز سقف مسجد مشیر این رنگی بود . بدون هیچ فیلتری.