شب های زمستانی

بعضی شب ها یک سری قصه های آموزشی داریم . مثلا دیشب داشتم بهش می گفتم که میوه ها از درخت ها میان و درخت های مختلف میوه های مختلف دارند . گفتم مثلا درخت خرمالو ، درخت پرتقال ، درخت گلابی ، درخت گیلاس ... توام میتونی یه درخت بگی ؟ 

گفت : میتونم ... درخت قورمه سبزی !! 


و بعد کلی داستان داشتیم تا تفاوت غذا و میوه رو توضیح بدم . 


بعد گفتم اگه بری باغ وحش حیوونای مختلف میبینی . خواستم یکم از ویژگی های حیونای مختلف بگم . یکم از شیر گفتم ، یکم از اسب گفتم . یکم از میمون . بعد گفتم : تو چه حیوونی رو دوس داری که من دربارش بهت بگم .

گفت : دایناسور !!! 

هرچی ام فکر کردم هیچی درباره ی دایناسور نمیدونستم !