کارم رسیده به نصب اپ کرفس روی گوشی و شمارش کالریها و پروتئین ها و سالاد خوردن های شبانه و از این دست چیزهایی که فکر نمیکردم هیچ وقت دغدغه ام بشود . دو سه کیلو گرمِ ناچیز اضافه وزن دارم اما احساس میکنم اینجا همان بزنگاه تاریخی است که اگر جلوی خودم را نگیرم دیگر نمیتوانم این کار را بکنم . این را از روزی فهمیدم که افتادم دنبالِ کم کردن همین دو سه کیلو و دیدم نمی شود که نمیشود . ورزش دیگر فایده ای ندارد و تنها کاری که میکند حفظ سلامت از زیر پوست است ! نمی توانم از شکمم بزنم و در نتیجه به راحتی ۵۰۰ گرم تا یک کیلو اضافه می کنم اما به سختی یک کیلو کم .
خلاصه امروز اپ را نصب کردم و خیلی خوشحال چیزهایی که تا ظهر خورده بودم را اضافه کردم که دیدم به به ! تا همان ظهر چوب خط پروتئین و کالری ام پر است و تا شب باید در و دیوار را چنگ بزنم و هیچی نخورم یا فقط آب و سبزی بخورم .
الان دارم از گشنگی میمیرم و هر دقیقه میروم توی اپ میزنم تخم مرغ ، قارچ پخته ، ماست ، سیب زمینی و هرچی که فکرش را بکنید تا ببینم کدامشان کمتر کالری دارد ! هیچ وقت فکرش را نمیکردم یک روز برسد که گشته باشم و نتوانم چیزی بخورم چون من از آنهایی بودم که سالها وزنم روی یک عدد ثابت بود و هرچقدر میخوردم نه اضافه وزن بود نه شکم و پهلوی اضافه و نه هیچی . اما خب بلاخره زندگی است دیگر که همه چیزش در حال تغییر است به جز خود تغییراتش .
عزمم را جزم کردم به یک رژیم غذایی درست برسم و همان را حفظ کنم . نمی دانم چرا هرچه جلوتر می روم بیشتر دلم میخواهد یک سبک ثابت برای همه چیز داشته باشم و مجبور نباشم هرروز به انتخاب های گسترده ای که مقابلم هست فکر کنم . حتی دارم به یک مدل مو و یک رنگ لباس و یک کیف و یک رنگ رژِ ثابت هم فکر میکنم ( اره دارم شورش رو درمیارم یکم ! )
زندگی به نظرم زیادی شلوغ و پلوغ است و هرروز هم شلوغ تر میشود و باید یک فکری به حالش بکنم .
راستش الان که فکر میکنم بهتر است دوباره فردا شروع کنم و از صبح یکم شمرده تر چیزی بخورم اما امشب را املت قارچ با سرکه ی بالزامیک بپزم !