25 ژانویه

اولین تجربه ام سبز و خاکستری بود . 

تا کنار رودخانه ی همین نزدیکی پیاده رفتیم و از کنار رودخانه تا مرکز خرید . تقریبا همه جا تعطیل بود چون تا دو هفته ی دیگر lockdown را تمدید کردند . صبح برف باریده بود بیشتر از هرروز و تا ساعت یازده همچنان می بارید . فکر میکردم با این اوصاف امروز هم در خانه هستیم اما عصر هوا بهتر شد . رطوبت زیاد هوا نمی گذارد سرمای دو سه درجه خیلی استخوان سوز بشود . یک سری خرید از Aldi داشتیم و دویچ مارک . تنوع محصول در حدی است که تا آخر عمرت هم چیز جدید برای کشف کردن و تجربه کردن داری . این برداشتم از بازار آلمان بود . همچنین برخلاف تصورم که میوه و سبزیِ خوب و خوشمزه فقط در ایران فت و فراوان است محصولات اولیه اینجا را باکیفیت تر و بهتر و مرتب تر و تمیزتر از ایران دیدم . مابقی محصولات هم که اینقدر تنوع دارد که گیج و منگ می شوی . 

جهت کم شدن آذوقه ی سوسول بازی ام! هم به دویچ مارک رفتیم . در ردیف محصولات پوستی اینقدر گیج شدم که اصلا یادم رفت که آمده بودم شامپو بخرم نه محصول پوستی و الحمد.. اینقدر هم زبان آلمانی ام خوب است که نمی فهمیدم این محصولات متنوع برای چه منظوری است اصلا . 

اما اینها که جنبه ی بصری ماجرا هستند . از نظر روحی در این جایی که هستم چیزی مثل داشتن یک ارزش افزوده برایم مهم تر است . برایم مهم است که زبان شان را روان حرف بزنم و روان هم بفهمم . فعلا برای من همین یک ارزش افزوده ی قابل توجه است .