5 اکتبر

دکترم میگه که شروع به خوندن یک کتابی کرده که قبلا اونو خونده . میگه فکر میکنم انگیزه ام برای دوباره خوندنش جلساتم با شماست :) پر از حس خوب و قدردانی میشم و ندیده میگیرم اون سوتی رو که اولِ جلسه مون تمام دکمه های پیرهنش باز بود !

 و تا صحبت کردن اولیه ی من تموم شد ( که کلا داشتم به سقف و در و دیوار نگاه میکردم که هم از حس خجالتم کم شه و هم خنده ام‌ نگیره !) نگاه کردم به دوربین و دیدم که خداروشکر تمام دکمه تا بالا بسته شدن ! 

نظرات 3 + ارسال نظر
لیمو 9 خرداد 1401 ساعت 07:30

از قدیم گفتن از سوتی دیگران بگذر تا از سوتی تو بگذرند
من انقدررررر تا حالا سوتی دادم که نگم واست

من که ازش گذشتم ولی نمیدونم فهمید که من فهمیدم یا نه

در بازوان 14 مهر 1400 ساعت 08:30

بازم خداروشکر که الحمدالله مگرنه والا به خدا چطو دکتریه آخه


از مشکلات جلسه ی آنلاینه دیگه . من آخرین بیمارشم که میره خونشون بهم زنگ میزنه برای همون پیش میاد دیگه که آدم تو خونش یادش بره دکمه هاشو ببنده
من یاد عکسه اون خانمه میفتادم که مقنعه پوشیده بود با شلوارک نشسته بود سر کلاس آنلاین خیلی خودمو کنترل کردم که نخندم . فک کنم از همین واکنشای من فهمید دکمه هاشو بست

ترانه 14 مهر 1400 ساعت 02:50 http://taraaaneh.blogsky.com

سلام. دکترت خانمه یا آقا؟
چه کتابی رو بخاطر تو خونده؟

آقاس
کتاب خیره به خورشید مال اروین یالوم . من خودم نخوندمش

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد