۲۷ مارس


حقیقتا سفری که استقبالش با اشک و گریه باشه و بدرقه اش هم از بیست و چهار ساعت قبل با اشک و گریه و زاری باشه یک جوری خلقم رو تنگ کرد و ازم انرژی گرفت که بعید میدونم به این زودیا بخوام دوباره تجربه اش کنم . 

یعنی یک طوری از سر شب نفسم بالا نمیومد بس که تقی به توقی میخورد همه میزدن زیر گریه و یکی دو نفر به علت سنگینی جو اصلا فرودگاه نیومدن ! که فقط دعا دعا میکردم بشینم توی هواپیما . 


ماشالا هرسال بدتر و تراژدی تر از پارسال ! 

نظرات 1 + ارسال نظر
نسیم 8 فروردین 1401 ساعت 06:42

ایشالا به سلامت برسی خونه جیگر
اشکال نداره کلا ما ایرانیا توی گریه و زاری و غر شورش و در میاریم
هممون همینیم
بگذر ازمون

قربون تو عزیزم
حالا منم خودمم همینم ها ولی تو جو قرار میگیرم شدیدتر میشه و اصلا اینکه حضورم اینقد باعث ناراحتی میشه اعصابم و خورد میکنه

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد