یک لیست دارم از آدمهایی که دنیا رو برام زیباتر کردند . آدمهایی که به هر دلیلی باعث شدند حتی لحظه ای حس خوبی داشته باشم و با خودم فکر کنم دنیا چقدر جای قشنگیه . آدمهایی که بناهایی رو ساختند که بودن توشون حس خوبی بهم داده یا آهنگ هایی رو ساختن یا فیلم هایی رو یا حتی حرف های ساده ای زدند که باعث شده حتی یک لحظه مشکلات زندگی رو فراموش کنم و از اینکه زنده ام لذت ببرم . بعد من حتی با مرور این لیست هم حس خوبی پیدا میکنم . بعضی از آدمهای این لیست وقتی من باهاشون آشنا شدم فوت کرده بودند . اما وقتی کسی از این لیست می میره جدا و عمیقا جا میخورم و خیلی متوقعانه فکر میکنم چرا یکی از لیست من ؟! اینه که هربار این اتفاق میفته انگار که یکی عزیزترین آدمهای زندگیم رو از دست دادم .
امروز صبح هم با شنیدن خبر فوت هوشنگ ابتهاج واقعا جا خوردم . چون خواننده ی جدی شعرهاش بودم . دنیا همیشه برای نبودن این جور آدمها بدهکاره . چون “حیثیت این خاک اونهان ، خار و خسی نیست … “
آخ الان که فکر میکنم چقد با همین شعرش حس و حال خوبی داشتم …
در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب است
وقتی همه ی بودن ما جز هوسی نیست …
یادش گرامی واقعا غم انگیزه.
خیلی غم انگیزه ..