چند روز پیش یک خواب عجیب دیدم . خواب دیدم که توی خونه ی قدیمی مون هستم . خونه ی قدیمی مون یک تراس داشت که کنارش یک درخت انگور رفته بود و رسیده بود به پشت بوم و روی پشت بوم هم حسابی پیش روی کرده بود . تابستون ها که میشد تمام منظره ی تراس انگورهای زرد بودند . پدرم این درخت رو کاشته بود و کنار اون یک درخت انجیر و حسابی بهشون افتخار میکرد . من خواب میدیدم که دقیقا کنار این انگورها توی تراس ایستادم و بالای سرم یک چیزی شبیه دوشه و من هم دارم دوش میگیرم ! به همون شکلی که همه ی آدمها دوش میگیرند ! هرازگاهی نگاهی به اطرافم میکردم و از دیدن اون سبزی برگ های مو و انگورهای طلایی و آبی که می ریخت روی سرم لذت می بردم تا اینکه متوجه شدم یک سری آدم غریبه که من اصلا نمی شناسم شون و همگی مذکر هستند دارن میرن توی خونه ی ما و میان بیرون و بنده هم با اون وضع وسط راه اینا ایستادم و دارم دوش میگیرم ! البته هیچ کس به من نگاه نمیکرد انگار که من اصلا اونجا وجود ندارم اما من قشنگ با خودم درگیر بودم . خیلی موقعیت عجیبی بود . من در حالیکه به معنی واقعی کلمه داشتم از فضایی که توش بودم لذت می بردم از حضور این همه غریبه به شدت ناراحت بودم و دنبال یک راه فرار بودم یا چیزی که باهاش خودمو بپوشونم و هیچی نبود ! بهرحال توی خواب هیچ راه حلی پیدا نکردم و توی همین حس و حال لذت و گناه غوطه خوردم تا اینکه بیدار شدم . 


امروز به اصرار پنگوین رفتیم استخر . باز باید بگم با همه ی ادعاهام در زمینه ی روشنفکری هنوز از اینکه اینجا برم استخر خیلی حس خوشایندی ندارم و ترجیحا نمیرم اصلا ولی چند روزی بود که یک حس خستگی داشتم و فکر کردم فرصت خوبیه که برم و یکم ریلکس کنم . ضمن اینکه این استخر لاکچری که جدیدا کشف کرده بودیم رو هم نرفته بود . خلاصه صبح بیدار شدم و به خودم قبولوندم که قراره خیلی بهم خوش بگذره و واقعا چی باحال تر از اینکه توی سرما بری استخری که اطرافش شیشه است و از استخر سرپوشیده راهی به استخر روباز هم داشته باشه و بتونی توی فضای بازش هم بری و اونجا توی فضای باز یک گوشه ای جکوزی کوچیکی باشه که اطرافش پر از بخار باشه و درحالیکه همه بدنت توی دمای سی و خورده ای درجه است سرت اما توی دمای نه درجه باشه و هوای سرد بیرون رو بکشی توی بینی ات اما از درون گرم باشی . من توی همین کیفور بازی هام بودم و داشتم فکر میکردم که دیگه بهتره که برگردیم خونه که در میان جمعیتی که بیرون استخر بودند کریستف مدیرم رو دیدم ! با یک صدای بلندی و در حالیکه فکر میکردم این دیگه عجب شانس گوهی بود چشام رو بستم و گفتم 

OH 

MY 

GOD

و سرم رو کردم توی آب و دعا دعا کردم که اون منو ندیده باشه و نبینه . چون داشتم خفه می شدم سرم رو آوردم بیرون و فکر کردم چطوری میتونم همینطوری که توی آب هستم خودم و برسونم به همسرم و پنگوین که رفته بودند سرسره بخورند و بگم که تورروخدا هرچه زودتر اینجا رو ترک کنیم ! بعد فکرکردم معلوم نیست اصلا این از کی اینجاست و اصلا شاید اونم منو دیده باشه . دو باره با یک غیظی گفتم اوه ماه گاد و سرم رو کردم توی آب و کرال سینه کنان برای خودم دور زدم و فکر کردم اینطوری کمتر دیده میشم ! همینطوری هم زیرچشمی نگاه می کردم و توی لحظه ای که دیگه ندیدمش به سرعت خودم رو رسوندم به دوش و دوش گرفتم و حوله ام رو پیچیدم دور خودم . بقیه ی تایم رو هم کلا بیرون استخر نشستم تا همسرم و پنگوین اومدند .   

اومدم خونه و به ز پیغام دادم و براش تعریف کردم که چی شد . بعد اون گفت خب حالا مگه چی شده ؟‌ با تاکید گفتم دیگه از این ضایع تر چیزی هست که مدیرت با بیکینی ببینت ؟؟!! آخه این همه استخر اینجا . این همه روز برای استخر رفتن . درست من که بعد از یک سال رفتم استخر باید با این مواجه می شدم ؟! و اون برام توضیح می داد که اون که اصلا تو رو ندیده و تازه برای اون که اصلا مهم نیست ! گفتم امیدوارم ندیده باشه و آره برای اون مهم نیست ولی من اصلا راحت نبودم . آخر مکالمه گفت راستی یادته خواب اون شب ات رو ؟ که میگفتی هم داشتی لذت می بردی هم خیلی احساس بدی داشتی ؟! تازه یادم اومد این حس متضاد رو یک جای دیگه هم تجربه کرده بودم ! 


پی اس : میگم من باید از این خواب هام کتاب بنویسم ! 

نظرات 7 + ارسال نظر
Parisa 19 دی 1401 ساعت 14:13

چند وقت پیشا یکی نمیدونم کجا نوشته بود به تمام مشکلات شخصی و غیر شخصیم که عمیق فکر میکنم میرسم به همین ….. هایی که گورشون رو گم نمیکنند.
از وقتی این جمله رو خوندم هر وقت یه مشکلی یا حس بدی تو وجودمه عمیقا که بهش فکر میکنم ریشش همونان

متاسفانه همینطوریه
یعنی یک دوره باید روان درمانی بریم این حس های بدی که اینا تو ما درست کردن و بشوره ببره

رعنا 18 دی 1401 ساعت 12:54

من که اصلا احساس بدی نداشتم از همون بار اولی که اینجا رفتم استخر، از بس که همه عادی برخورد می کنند. البته تا حالا مدیرم رو ندیدم توی استخر که ببینم چه حسی داره ولی یک بار یه پسر ایرانی که قبلا توی یه جمع ایرانی دیده بودمش رو توی استخر دیدم. با اینکه پسر خوبیه و اصلا بد نگاه نمی کرد و خیلی عادی سلام و احوالپرسی کرد، تا وقتی اون نزدیک بهم بود از توی آب بیرون نیومدم
اگه سونا بری و رییست رو اونجا ببینی چی؟؟ میدونی که اینجا کاملا لخت میرن توی سونا.

رعنا جان من اصلا سمت سونا نمیرم کلا. یعنی یکی دوبار دوستم سر شوخی گفته بیا بریم واقعا تصورشم نمیتونم بکنم
اره درسته اصلا اینا خیلی عادی ان . مشکل از منه که غیرعادی ام ولی خدایی این موضوع که مدیرت ببینت یکم به نظرم یه جوریه . یا یک آشنایی مثلا . یا من هنوز خیلی خارجی نشدم

منجوق 18 دی 1401 ساعت 09:43 http://manjoogh.blogfa.com

اصلا نتونستم خودمو بگذارم جای تو. یعنی تا قبل از خوندن این پست فکر می کردم بستگی به این داره که رییست کی باشه و اگه یه خارجی چشم و دل سیر باشه من ککم هم نگزه که منو با بیکینی ببینه. اما انگار این طوری نیست و تنظیمات کارخونه مهمتره

اره منم همیشه فکر میکردم جلوی آدم‌هایی که براشون اصلا مهم نیس پوشش من چیه خیلی راحت خواهم بود و برای منم اصلا مهم نیست ولی نمی‌دونم چرا هنوز برام یکم خجالت اوره که یک آشنا تو جاهایی مثل استخر ببینم . بهرحال سیستمی که سی سال توش زندگی کردی بخوای نخوای روت تاثیر داره

نسیم 18 دی 1401 ساعت 07:12

به به
کیف کن و حالش و ببر از موقعیتایی که اونجا داری
و گور بابای هر کسی که قراره توی استخر تو رو ببینه
بیخیال
حالش و ببر

نسیم جان این اخوندا یه کاری کردن ازونجا فرار میکنی هم نمیتونی از همه چی خوب و کامل لذت ببری

لیمو 18 دی 1401 ساعت 06:47

این داستان خوابهای واقعی

دقیقااا زندگی من نصفش خوابهاییه که بعدش به وقوع می پیونده

سلام
دارم فکر میکنم وقتی توی ایران دوباره استخرها مختلط بشه چقدر طول میکشه تا برای مردم عادی بشه؟

من فکر میکنم همین که مردم به هر نوع پوششی عادت کنن هم کلی طول میکشه .

زری.. 17 دی 1401 ساعت 20:59

هاهاها واقعا موقعیت بدی بوده:))
من هم نمی‌دونم تو اون موقعیت چه حسی داشته باشم، اما کلا آدمی هستم که اگر یه چیزی بهم خوش بگذره، حواشی را راحت بیخیال میشم و میتونم بهش فکر نکنم :)))

زری جان واقعا موقعیت بدی بود هرچند که واقعا برای اینا اصلا مهم نیست .
خیلی خوبه زری . این یه توانایی که بتونی جایی که جاشه واقعا لذت ببری و به چیزای دیگه فکر نکنی

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد