پنگوئن میگه : A B C D به ایرانی چی میشه ؟
میگم : الف ب پ ت ث ..
مردمک سیاه چشماش درشت میشه و میخنده و میگه : چییی ؟ از دیدن ذوقش تمام انرژی یک روزم تامین میشه . در ادامه میگه : تا آخر بخون .
منم شروع میکنم : الف ب پ ت ث جیم چ … لام میم نون ..
می پره وسط حرفم و میگه : was ؟ نون ؟! و بلند بلند می خنده :))
می خندم و میگم : این نون اون نون نیست و بعد خودم پوزخند می زنم .
چندین بار تکرار میکنه نون ؟! و میخنده . بعد میگه دوباره از اول بخون . دوباره شروع میکنم و می رسم به نون . دوباره میخنده و میگه نووون ؟؟ دوباره میگم : مامان جون این نون اون نون نیست :)
- نشسته بودیم توی ماشین منتظر همسرم . دیر اومد و دیر اومد . وقتی اومد گفتم : حالا من هیچی ، زیر پای این بچه هم علف سبز شد اینقد دیر اومدی . پنگوئن به زیر پاهاش نگاه کرد و گفت : علف چیه ؟ اینجا که هیچی نیست ! :)
- با انگشت هام بهش جمع اعداد یاد می دادم . پنج تا انگشت هر دوتا دستم رو گرفتم جلوش و گفتم پنج با پنج میشه چند ؟ گفت ده . چهار تا انگشت از این دستم با چهار تا از اون دستم رو گرفتم جلوش و گفتم چهار با چهار میشه چند ؟ شروع کرد به شمردن انگشت هام و گفت هشت . سه تا انگشت این دستم رو با اون دستم نشونش دادم و گفتم سه با سه میشه چند ؟ چشم بسته گفت شش . دو با دو رو نشونش دادم و گفت چهار . انگشت اشاره ی این دستم رو کنار انگشت اشاره ی اون دستم گذاشتم و گفتم یک با یک میشه چند ؟ و اینو یک طور سرسری ای گفتم که دیگه این که معلومه . گفت یازده ! خودش خندید و منم باهاش خندیدم . گفتم راست میگی این دو تا یک کنار هم میشه یازده . گفت : Quatsch mama !! میشه دو . یعنی مثلا الکی گفتم !!
چه حس خوبی داشت
حالا نون رو نان فرض می کرد یا نه؟
اره فک میکردم این نونی که تو حروف الفباس همون نونی که میخوریم
ای جانم
بچه ها عشقن
همه ی امیدن برای ادامه دنیا
اوهوم