یک همکاری دارم که به نظرم اگه یک نفر بخواد فیلم نامه بنویسه یا کتاب بنویسه شخصیت جالبی براش میشه . 

باید حدود پنجاه سالش باشه . اصالتا ترکه . پدرش سال ۱۹۶۷ ! از ترکیه اومده آلمان . جز همون نسل اول مهاجرای ترک که بعد از اون توافق نامه برای کار اومدن اینجا . تو قسمت قدیمی شهر ماینز بزرگ شده . تعریف میکنه که وقتی پدرش اومده آلمان توی سوپرمارکت ها به این تنوع امروز میوه و سبزی نبوده . میگه درواقع هیچی نبوده به جز سیب زمینی و پیاز ! میگه به همین خاطر آلمانی ها برای بعضی از سبزی و میوه ها اسم ندارن و از کلمه های ایتالیایی یا انگلیسی استفاده می‌کنن . با اینکه اینجا به دنیا اومده و بزرگ شده اما فرهنگ ترک توی وجودشه و ترکی هم بلده صحبت کنه . همه در محل کار معتقدند آدم به شدت خوش قلبیه و منم اینو تایید میکنم . دهن گرمی هم داره ماشالا و اگه بهش فرصت بدن دنیا دنیا چیزی داره تعریف کنه . اهل سفره و جاهای عجیب غریبی هم میره . منظورم جاهاییه که اصلا توریستی نیستند . یک بار هم بیکار نشسته بود . بعد خودکار رو برداشت و درحالیکه نقشه ی ایران رو می کشید گفت کشور شما شبیه گربه است ( من که راستش خودم هیچ وقت اون گربه رو نتونستم پیدا کنم و باهاش ارتباط بگیرم ! ) . البته که من تعجب کردم و گفتم : تو میدونی که نقشه ی کشور ما چطوریه ؟! بعد گفت من نقشه ی همه ی کشورها رو میدونم چطوریه ! تو به من اسم یک کشور رو بگو تا من نقشه اش رو برات بکشم ! بعد منم شروع کردم به گفتن کشورهای عجیب مثل گواتمالا و کنگو و کنیا و یمن و لیتوانی و خلاصه هرچی کشور دورتر و غریب تر بود و اینم در کمال ناباوری با یک دقتی نقشه اش رو می کشید . آخر هم خسته شدم و گفتم : روسیه رو بکش . بالاهاشو هم دقیق بکشی . الان تو گوگل چک میکنم ! خندید و گفت : بدجنس . گفتم : اصلا برای چی رفتی همچین چیزی رو یاد گرفتی ؟ اونم گفت : همینطوری .


حالا قسمت جالبش ولی اینجاست که این بشر یک زمانی با یک زن ایرانی آشنا شده به نام رویا . اینطوری که من فهمیدم یک جورایی عاشقش هم بوده . من هیچ وقت نپرسیدم که داستان شما چی بوده و چی شده ولی بازم اینطوری که معلومه رویا الان تو زندگیش نیست چون تمام جملاتش رو با یک جور حسرت و به گذشته میگه . توی تمام حرف ها و خاطراتش یک ردی از رویا هست . مثلا از من می پرسه تعطیلات ایران نمیرین ؟ میگم با این اوضاعی که پیش اومده نه . میگه آره رویا هم بیست سال بود ایران نرفته بود ! بیست سال ها !! آخه میدونی رویا اینا بهایی بودن و اینجا پناهنده شده بودند و اصلا نمی تونستن برن ایران . یا مثلا می پرسه که تو فسنجون بلدی درست کنی ؟ میگم که آره خب .. میگه چطوری یعنی ؟.. رویا همیشه از ایران رب انار میاورد .. توام از ایران میاری ؟؟ اینطوری هرچیزی به رویا ربط داره و یک‌چیزی از رویا رو یادش میندازه . فکر میکنم به همین مناسبت از من هم خوشش میاد . چون ایرانی ام و احتمالا حس نزدیکی بیشتری با رویا میکنه . در همین جریان یک سری کلمه ی فارسی هم یاد گرفته . مثلا آخر اسم من یک جانِ کش دار میذاره و میگه اینو از رویا یاد گرفتم و به نظرم قشنگه . یا مثلا عصرها وقتی داره میره خونه میاد دم اتاق ما و رو به من با شوخی و یک لهجه غلیظی میگه : چای حاضره عزیزم !! نمیدونم شاید فکر کرده ما عصرها بیخودی این جمله رو بهم میگیم و یا عصرها رویا براش چایی میذاشته و این جمله رو بهش میگفته و اونم رفته توی ذهنش و یا اصلا نمیدونه معنیش چی میشه و صرفا خوشش میاد از این جمله به فارسی !! 

آدم به شدت وفاداریه . بخاطر اینکه همینجا توی محل کار من یازده ساله که کار میکنه و چند وقت پیش به من نشون داد که یک پیشنهاد شغلی خوب بهش داده بودند . گفتم : خب چرا نمیری ؟ گفت : برم ؟! کجا برم ؟! من فکر کردم فقط یک آدم ذاتا وفادار و خوش قلب میتونه همچین حرفی بزنه . داستان رویا هم تایید دیگه ای بر این ماجرا .

یک بار هم صحبت از شرایط ایران شد که گفت : به نظر من تو کشور شما دست کم یک نسل بعد ممکنه انقلابی رخ بده که همه چیز رو عوض کنه . گفتم : چرا اینطوری فکر میکنی ؟ گفت : چون فکر میکنم اون نسلی که انقلاب کردند باید برن ، چون هنوز توی ایران آدم‌هایی با تفکر مذهبی و طرفدار حکومت های ایدئولوژیک زیاده . باید درصد زیادی از جامعه رو نسلی با تفکر نوین بگیره . به حرفش فکر کردم هرچند باهاش زیاد موافق نبودم . 


خلاصه که آدم جالبیه و من اگه یک روز میخواستم فیلم بسازم حتما از شخصیت اش الهام میگرفتم . 

نظرات 8 + ارسال نظر
لیلی 10 اردیبهشت 1402 ساعت 20:48 http://Leiligermany.blogsky.com

غیر از سیب زمینی و پیاز کدو هم بوده
کلا آلمان ها به غذا به اندازه ی ما اهمیت نمیدن. ما ایرانی ها و احتمالا خاورمیانه به غذا بیشتر از خوردن اهمیت میدیم .

بوده واقعا ؟!
آره آلمانی ها هم دوست دارن غذای خوب بخورن ولی متاسفانه بلد نیستن غذای خوب درست کنن . الان همکارای من واقعا بلد نیستن هیچی درست کنن !

لیمو 10 اردیبهشت 1402 ساعت 09:19 https://lemonn.blogsky.com/

آخییی یاد فیلم نهنگ عنبر افتادم که اسم دختر فیلم رویا بود :)))
+ خدایا یکی از اینا

وای نهنگ عنبر خیلی خوب بود بهش بگم بره ببینه
دیگه بختت باید بلند باشه خواهر دختره معلوم نیس چند ساله اینو ول کرده این هنوز به یادشه

راسینال 5 اردیبهشت 1402 ساعت 17:29

چقدر برام جالب بود داستان این دوستتون . اصن کلی سوژه ست همین رویای قصه اش و میشه راجع بهش خیالپردازی کرد :))
چه رفاقت قشنگی !!! متأسفانه من برعکسش رو دیدم میدل ایسترن ـآرو تو مملکت غریب که دیدم یه جوری بهم دیگه نگاه میکنن . نه جور بد ولی جوری که انگار علاقه ای هم ندارم جلو بیام و با تو هم جنس دردکشیده خودم دوست بشم. شایدم نگاه من اشتباهی اینجوری شده ...
چطوری گربه رو ندیدی ؟! این گربه جزء علاقه مندی های دوران کودکی من بود ! گربه ایران و چکمه ایتالیا
اینو که گفتی برام جالب بود چون مثلا یه سریا کاملا آلمانی هستن ولی یه سری از میوه ها هم کاملا شبیه به انگلیسی ان ایول

آره اینایی که من نوشتم یک بخش خیلی کوچیک از حرفاش بود اینقد از رویا برای من تعریف کرده وسط حرفاش که فک میکنم اگه یه روز رویا رو تو خیابون ببینم میشناسمش
خب میگم این بنده خدا اصلا ترکیه دو سه بار بیشتر نرفته و بیشتر آلمانی به حساب میاد تا ترک . من راستش زیاد باهاشون برخورد نداشتم . شاید همینطوری ان که تو میگی .
بابا من که ندیدم اصلا نمیفهمم چیش شبیه گربه اس
آره واقعا نداشتن و بخاطر همونم آشپزخونه غنی ای ندارن .

رعنا 5 اردیبهشت 1402 ساعت 00:04

سلام
من با چند تا ترک توی آلمان برخورد داشتم که همه خیلی حرف میزدند و زود صمیمی میشدند و یه کمی هم هیز بودند البته نمیخوام بگم همه شون ولی اکثرشون همینطورن، فرهنگشونه.

در مورد گربه و ایران هم منم مثل تو قبلا ربطش رو نمی فهمیدم تا اینکه خواهر زاده م یه گربه خونگی آورد و یه بار که واسه خودش گوشه پنجره نشسته بود فهمیدم چرا میگن نقشه ایران شبیه گربه است! سرچ کردم به نظرم این عکس بتونه یه کم اینو نشون بده>
http://www.piksell.ir/10880/فایل-png-گربه-قهوه-ای-در-حال-نشسته

یا این:
https://photos.com/featured/bengal-cat-sitting-on-weathered-deck-itsabreeze-photography.html

که دومی یه کم قوز کرده البته

سلام رعنا جان
آره ترک ها تقریبا همه دهن گرمی دارن حالا من زیاد متوجه هیز بودنشون نشدم . شاید اون نسل قبلشون اینطوری باشن چون این نسلی که اینجا دنیا اومدن و بزرگ شدن دلیلی برای هیز بودن ندارن دیگه

رعنا جون این عکس اولت رو تونستم باز کنم فقط که میدونی شبیه ولی نه اونطوری که بگی خیلی شباهت داره . مثلا سمت چپ اش شبیه ولی سمت راست گربه خیلی پایینه در صورتی که نقشه ی ایران سمت راستش هم اندازه ی سمت چپ اش بالاس . نمیدونم درست توضیح دادم یا نه منظورم اینه یک شباهتی داره ولی اصلا اونطوری نیست به نظر من که مشهور بشه به اینکه شبیه گربه است .

پریسا 4 اردیبهشت 1402 ساعت 15:03

واسه همینه که زیاد غذای آلمانی نداریم،واقعا بیچاره ها مواد اولیه خاصی نداشتن که غذای جدید بسازن،هر چی دارن مال اینور اونوره.خداروشکر ما اون موقع ها اینجا مهاجرت نکردیم ،از کمی تنوع مواد اولیه افسردگی میگرفتیم خدایی من غذای خوشمزه نخورم افسرده میشم.
واقعا همه ی آدما زندگیشون یه رمانِ،مخصوصا مهاجرت کرده ها

این همکار من میگه مثلا زوچینی به ایتالیایی هم میشه زوچینی ، بادمجون شبیه انگلیسیه ، ریحون و جعفری و اینا هم . انار هم همینطور . خلاصه اینا هیچ کلمه ای از خودشون ندارن چون این میوه ها رو خودشون نداشتن . احتمالا به قول تو بخاطر همونم غذای زیادی ندارن .
آره واقعا بیای یه جای سرد غذا هم نباشه بخوری خیلی ستمه دیگه
آره

بهار شیراز 4 اردیبهشت 1402 ساعت 11:05

منم مثل این همکارت فکر می کنم، باید یه نسل عوض بشه تا تغییراتی رخ بده ...
چایی حاضره عزیزمممممممم(آخرای ساعت کاریمون هست خب)

شمام اینطوری فکر میکنید ؟ ... یعنی ما نمی بینیم که ایران از دست اینا آزاد بشه ؟
یک چایی بذارید آخرای ساعت کاری بخورید می چسبه

زری.. 3 اردیبهشت 1402 ساعت 20:17

فقط اونجایی که میگه چایی حاضره عزیزم خخخ
خب بهش بگو الان موقع رفتن چرا داری این را میگی:))
اما در مجموع جالب بود، راست میگی شخصیت جالبیه! الان زن ‌و بچه نداره؟ شاید خودش یکروزی برات تعریف کرد رؤیا چی شد!

نمیدونم چرا میگه . من همش فکر میکنم که اون فکر میکنه روتین زندگی ما اینه که عصرها چایی درست کنیم بعد به همدیگه بگیم چایی حاضره یعنی یک همچین برداشتی از حرکتش دارم .
نه زن و بچه که نداره . نمیدونم شاید بگه یه روز..

ربولی حسن کور 3 اردیبهشت 1402 ساعت 15:55 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
برام جالب بود که اون موقع این قدر قحطی میوه بوده
برم سرچ کنم ببینم براساس کدوم توافقنامه ترکها رفتن آلمان

من راستش زیاد مطمئن نیستم ولی اینطوری که این همکار من از زبون پدرش میگفت اینطوری بوده . درواقع الان هم آلمان خیلی از میوه ها رو از اسپانیا و ایتالیا وارد میکنه .
یک توافق نامه ای بوده که به خاطر رشد زیاد اقتصادی و کمبود نیرو گروه زیادی از ترک ها بیان اینجا و کار کنن . الان هم اولین جمعیت مهاجر آلمان ترک ها هستن که بیشترشون ادامه ی همون نسل هستند .

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد