ساعت شش وقت ارایشگاه داشتم . تصمیمم جدی بود . مدل مویی که انتخاب کرده بودم کوتاه کوتاه بود . به قول این آلمانی ها ohrenfrei. یعنی اینقدر کوتاه که گوش هاتم دیده می‌شد . یک بار دیگه هم چند سال پیش موهامو کوتاه کردم اما نه به این شدت . چند روز پیش سر کار به ماگالی گفتم هفته ی دیگه که بیام موهام کوتاه کوتاس ! بعد گفت دیوونه ای ؟ احساس کردم از کوتاه کردن مو می ترسه . راستش مو کوتاه کردن در این حد گاهی وقت ها برای خودم هم ترسناک بود . 

درسته که تعادل روحی درست و حسابی ندارم و همه چیز یا زیادی به نظرم بزرگ و حساسه یا زیادی بی اهمیت و ناچیز ولی با کوتاه کردن موهام منطقی برخورد کردم . چند وقته که وسواس های فکریم برگشتن . یعنی گاهی میان و می‌رن . منم کار خاصی نمیتونم بکنم . اینه که بی تفاوت وامیستم و نگاهشون میکنم . 

ساعت شش رفتم و نشستم روی صندلیِ کوتاهی مو . خوشحال بودم که اینجا مثل ایران سعی نمیکنن نظرتو عوض کنن چون خیلی از خانم ها موهاشون خیلی کوتاهه و اصلا انگار یک تیپ تیپیکال آلمانی ها هستن با موهای خیلی کوتاه . دختره موهامو باز کرد و گفت خب چه مدلی ؟ پینترست رو باز کردم و به خانم ارایشگر عکس مدل مدنظرمو نشون دادم . انگار که استرس گرفته بود . گفت اینقدر کوتاه ؟ گفتم که بعله . با دستش روی سرم نشون داد که قراره چه شکلی بشم . فکر‌ کرده بود قوه ی تخیل ام در این حد هم نیست ! بهش گفتم بله همین اندازه . فکر کردم خب خداروشکر آرایشگر ها همه جای دنیا یک شکلی ان ! گفتم مرسی ولی دیگه نمیتونم ازشون مراقبت کنم .. 

از پایین موهام شروع کرد و پله پله کوتاهشون می‌کرد . هر دقیقه می گفت بسه ؟! و من میگفتم نه کوتاه تر . شاید فکر می‌کرد وسط کار نظرم عوض شه و بگم تا همینجا بسه . من انگار قیچی دست خودم بود و افتاده بودم به جون خودم . لذت می بردم از این خراب شدن ! از این پله پله خراب شدن حتی بیشتر . اون وسط به این فکر میکردم که بخوام به خودم حمله کنم همیشه دو تا مسیر دارم . در موقعیت های ساده ناخون هامو کوتاه میکنم . بعد فکر کردم خیلی انگشت شمار همچین کاری کردم و در موقعیت های سنگین موهامو کوتاه میکنم که اونم انگشت شمار بوده . 

کارش که تموم شد به خودم نگاه کردم . بد هم نشده بودم . به دختره گفتم : بهم میاد ؟ گفت آره خیلی کوول شدی . بعد گفت همسرت خبر داره ؟! ابروهام تو آیینه بالا رفتن و نزدیک بود بهش یک چیزی بگم ! خودمو کنترل کردم و گفتم اره خبر داره . آرایشگر جارو‌ و خاک اندازش رو آورد و یک کپه مو جمع کرد و ریخت توی سطل . احساس کردم بخشی ازم کنده شد و به درک واصل شد . یک بخش دو سه کیلویی . اومدم بیرون . هوا هنوز روشن بود و آفتاب هم با شدت می تابید . احساس سبکی می کردم . فکر کردم حالا دوش گرفتن چه لذتی داره . حتی میتونم یهو آخر شب برم دوش بگیرم و نگران این نباشم که تا صبح سرم خشک نمیشه . تازه یاد اون دیالوگ ال پاچینو هم افتادم که به چالیز ترون میگفت : شما شاداب تر ازونید که موهای فرفری داشته باشید ! و بعدش میگفت شما باید برید موهاتو کوتاه کنید .. شونه ها و گردن هر زنی مظهر جذابیتشه .. یا یک همچین چیزایی دقیقا یادم نیست . و فکر کردم خب الان گردنم هم دیده میشه و حس شالیز ترون بودن بهم دست داد !!!! 

این روزها نمی فهمم چیکار میکنم . استرس دارم و روزها و شبهام به هم وصل نمیشن . شبها تا صبح خواب می بینم . خواب‌هامو یک جا نوشتم که بعدا که حالت عادی تری داشتم بخونم و درباره شون نظر بدم . چند شبه اما خواب عجیبی می بینم . عجیب از این جهت که لوکیشن اش یک جایی در اینجاست . همین حوالی خونه مون . هوا هم سرده و آسمون هم خاکستری و ابریه . برام عجیبه که چرا اینجا رو خواب میبینم ؟! اینجا با همه ی حس خوبی که بهش دارم هنوز برام آلمانه و هنوز خودمو توش خارجی می دونم . نمی فهمم چرا پاش به ناخودآگاهم باز شده ؟! این بحث و بیهوده کشیدم وسط . خواب های خیلی خیلی عجیب تر از اینم دیدم . خواب های تکراری . خواب های دنباله دار . 

سرم از صبح درد میکنه . تقریبا هرروز درد میکنه . 

برم که ظهر مهمون دارم . حالا که هرکار دوست داشتم و کردم و به اندازه ی کافی خودمو تغییر دادم برم میوه ها رو بشورم و خونه رو بسابم !! 

نظرات 6 + ارسال نظر

سلام
نه اتفاقا از ماهواره خونه همسایه دیدم :خندهخب یادم نمونده دیگه چکار میشه کرد؟

هیچی واقعا پس کاری نمیشه کرد
حالا همچین دیالوگ ماندگاری هم نبوده

سلام
فیلمشو دیدم اما این دیالوگ یادم نیست.
فکر کنم پیری دیگه داره اثر میکنه

شاید فیلم سانسور شده اش رو دیدید . خطر جمهوری اسلامی همیشه در کمینه شما پیر نشدید

نسیم 5 تیر 1402 ساعت 08:39

مبارکهههههه جیگر

فدات شم عزیزم

لیمو 5 تیر 1402 ساعت 06:37 https://lemonn.blogsky.com/

سلام لیموجان مبارک باشه.
آخ آخ من سر اون فیلم خیلی با موهام دچار تعارض شدم. هنوز که هنوزه هم گاهی بهش فکر میکنم که موهام رو کوتاه کنم اما میدونم بعدش پشیمون میشم.

سلام عزیزم ممنون
دیگه چون آل پاچینو گفته نمیشه آدم به حرفش نکنه میدونی
کوتاه نکن عزیزم . منم واقعا دیگه در توانم نبود هرروز دوش و شست و شو و سشوار و این داستانا

سلام
به سلامتی
این طوری در مصرف شامپو و نرم کننده هم صرفه جویی میشه
ببخشید اون دیالوگ مال کدوم فیلمه؟ نشنیده بودم

بله کاملا درست می فرمایید در مورد مصرف شامپو و نرم کننده
فیلم وکیل مدافع شیطان . اگه ندیدید پیشنهاد میکنم ببینید با اینکه قدیمیه یکم اما فیلم فوق العادیه

در بازوان 4 تیر 1402 ساعت 14:11

سلام لیمو جان عزیزم:**
مدل موی تازه مبارک این حس قشنگ کوتاه کردن مو خیلی خیلی برای من آشناس(البته نداشتن موهای پر‌پشت هم بی‌تاثیر نبوده چیز خاصی نیست که بگم حیفه و فلان:))
خلاصه مبارکه و مطمئنم خیلی بهت میاد
مهمونی هم خوش بگذره:*

به بهههههه الهام خانم
عرض شود خدمتت که من اصلا تصمیم گرفتم موهامو کوتاه کنم یاد تو افتادم
سلامت باشی عزیزم . دیروز کوتاه کردم امروز صبح پا شدم پشیمون شدم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد